روان‌نویس | رضا کاکرودی - روانشناس بالینی و روان‌درمانگر

روان‌نویس | رضا کاکرودی - روانشناس بالینی و روان‌درمانگر

وبلاگ رسمی رضا کاکرودی، روانشناس بالینی. ارائه تحلیل‌های روان‌شناسی، تکنیک‌های خودیاری و مطالب تخصصی در حوزه سلامت روان و درمان شناختی-رفتاری (CBT).

جدایی ، طلاق، روابط شکننده، رابطه، روابط، رابطه عاطفی، روانشناسی رابطه

نگاهی روان‌شناختی به دلایل افزایش جدایی، سردی عاطفی و نارضایتی در روابط عاشقانه

مقدمه

در گذشته، رابطه‌ها سال‌ها دوام می‌آوردند؛ حالا اما حتی روابطی که با شور و عشق زیادی شروع می‌شوند، خیلی زود به بن‌بست می‌خورند. زوج‌ها با کوچک‌ترین اختلافی از هم سرد می‌شوند، بی‌تعهدی عاطفی و حتی خیانت بالا رفته، و افراد زیادی احساس می‌کنند «هیچ‌کس نمی‌تواند نیازهایشان را واقعاً برآورده کند». چرا؟ چه اتفاقی افتاده که روابط انسانی این‌قدر شکننده شده‌اند؟ این مقاله از زاویه روان‌شناسی بالینی و شناختی‌رفتاری به این مسئله می‌پردازد.

۱. توقعات ناسازگار با واقعیت

بزرگ‌ترین عامل شکست در روابط امروزی، «انتظارات غیرواقع‌بینانه» است. شبکه‌های اجتماعی، فیلم‌ها و سریال‌ها، تصویری از رابطه ارائه می‌دهند که واقعی نیست: کسی که همیشه بفهمد، همیشه عاشق باشد، هیچ‌وقت خسته یا بی‌حوصله نباشد، و تمام وقتش را برای شما بگذارد. اما رابطه سالم، نیاز به مدارا، مذاکره، پذیرش تفاوت‌ها و گاهی تحمل تنهایی دارد.

درمانگرانه: وقتی فردی فقط به دنبال دریافت باشد و ظرفیت تحمل ناکامی را نداشته باشد، هر رابطه‌ای در نگاهش “ناقص” به نظر خواهد رسید.

۲. ضعف در مهارت‌های ارتباطی

مدرسه، خانواده، و جامعه به ما یاد نداده‌اند چطور حرف بزنیم، گوش کنیم، مرز بگذاریم یا احساساتمان را مدیریت کنیم. بسیاری از افراد، در مواجهه با تعارض‌ها یا پرخاش می‌کنند یا قهر و قطع ارتباط را انتخاب می‌کنند.

 

مثال بالینی: مراجعانی هستند که حتی بلد نیستند بگویند «من از این موضوع ناراحت شدم»، بلکه فقط ناپدید می‌شوند یا طرف مقابل را متهم می‌کنند.

۳. اضطراب‌های وجودی در عصر دیجیتال

سرعت، رقابت، FOMO (ترس از عقب‌ماندن)، نیاز به دیده‌شدن و تأیید، باعث شده افراد مدام درگیر خودشان باشند. در چنین فضایی، رابطه عمیق و پایدار، یک چالش واقعی است. فردی که هنوز با هویت خودش درگیر است، چطور می‌تواند درک و پذیرش متقابل را تجربه کند؟

 

تحلیل CBT: افرادی با باورهای بنیادین مثل «اگر کامل نباشم، طرد می‌شوم» یا «عشق باید بی‌قید و شرط و بی‌دردسر باشد» در رابطه دچار رنج دائمی خواهند شد.

۴. مقایسه‌گرایی و ایده‌آل‌سازی دیگران

شبکه‌های اجتماعی بستری فراهم کرده‌اند برای مقایسه دائمی. وقتی فردی در حال مقایسه رابطه خودش با نسخه فیلترشده و نمایشی روابط دیگران است، احساس نارضایتی و کمبود به‌طور اجتناب‌ناپذیری وارد ذهنش می‌شود.

درمانگرانه: مقایسه، رابطه را مسموم می‌کند. وقتی از «داشته‌ها» لذت نمی‌بریم چون مدام چشممان به «نداشته‌های دیگران» است، ریشه امنیت عاطفی خشک می‌شود.

۵. ترس از صمیمیت واقعی

برخی افراد در ظاهر خواهان رابطه‌اند، اما به‌محض نزدیک شدن طرف مقابل، دچار اضطراب، شک یا گریز می‌شوند. این‌ها معمولاً ریشه در طرحواره‌هایی مثل رهاشدگی، بی‌اعتمادی یا نقص دارند. چنین افرادی به‌طور ناخودآگاه رابطه را تخریب می‌کنند، حتی اگر عاشق باشند.

مثال: «می‌دونم دوستم داره، ولی یه‌جوریه که انگار نمی‌تونم بهش اعتماد کنم. انگار قراره یه روزی ولم کنه.»

۶. فردگرایی افراطی تحت عنوان «استقلال»

نسل امروز یاد گرفته است که خودش را اولویت قرار دهد، که در بسیاری موارد پیشرفت مثبتی است. اما گاهی این «خود اولویت بودن» به شکل افراطی در می‌آید: ناتوانی در سازگاری، حاضر نبودن برای فداکاری، و عدم تعهد. این باور رایج شده که «اگر یک رابطه ذره‌ای از راحتی من را بگیرد، پس ناسالم است.»

یادآوری مهم: رابطه سالم فقط لذت نیست؛ رشد، تلاش، و عبور از فراز و فرودها را هم شامل می‌شود.

 

جمع‌بندی
 

روابط انسانی پیچیده‌تر از گذشته نشده‌اند، بلکه انسان امروز با ذهنی پر از اطلاعات، سرعت، استرس، توقع بالا و کمبود آموزش‌های عاطفی، وارد این روابط می‌شود. نتیجه؟ رابطه‌ها ناپایدار، سطحی، پر از سوء‌تفاهم و مستعد شکست شده‌اند. اما خبر خوب این است: مهارت‌ها قابل یادگیری‌اند. شناخت طرحواره‌ها، اصلاح باورها، تمرین ارتباط مؤثر و پذیرش واقعیت رابطه، می‌تواند زندگی عاطفی را عمیق‌تر و پایدارتر کند.

 

پیشنهاد درمانگر

اگر احساس می‌کنی در رابطه‌هات مدام به بن‌بست می‌رسی، قبل از اینکه دنبال آدم «درست» بگردی، با کمک یک روان‌درمانگر، روی ذهنیت‌ها، زخم‌های قدیمی و مهارت‌های ارتباطی‌ات کار کن. رابطه خوب، از درون تو شروع می‌شود.

 

توسعه فردی، رشد فردی، روانشناسی، روانشناسی و مشاوره، مشاوره فردی، روانشناس بالینی، نقد کتاب، تحلیل کتاب ، تحلیل روانشناسی کتاب، روانشناس خوب در تهران ، ذهنیت برنده


کتاب «ذهنیت برنده» (The Winner’s Mindset) نوشته *جیمز کلییر*، نویسنده پرفروش کتاب *«عادت‌های اتمی»*، به بررسی عوامل روانشناختی و رفتاری می‌پردازد که افراد موفق را از دیگران متمایز می‌کند. کلییر در این کتاب با ترکیبی از تحقیقات علمی، داستان‌های الهام‌بخش و راهکارهای عملی، سعی دارد به خوانندگان کمک کند تا ذهنیت یک برنده را در خود پرورش دهند. در این مقاله، به تحلیل و نقد روانشناختی این کتاب از منظر انگیزش، شناخت و رفتار می‌پردازیم.  

تحلیل روانشناختی کتاب  

۱. * تأکید بر سیستم‌ها به جای اهداف *  
یکی از اصول کلیدی کتاب این است که «برندگان بر سیستم‌ها تمرکز می‌کنند، نه اهداف». این ایده برگرفته از نظریه‌های روانشناسی شناختی است که نشان می‌دهد تمرکز صرف بر نتایج نهایی (اهداف) می‌تواند باعث اضطراب و کاهش انگیزه شود، در حالی که تمرکز بر فرآیندها (سیستم‌ها) پایدارتر و مؤثرتر است.  

- نقاط قوت: این رویکرد با نظریه «خودتعیین‌گری» (Self-Determination Theory) همسو است که بر اهمیت احساس شایستگی و کنترل درونی تأکید دارد.  
- نقاط ضعف: ممکن است برای افرادی که نیاز به ساختار هدف‌محور دارند (مانند افراد با شخصیت **J** در تست MBTI) چالش‌برانگیز باشد.  

۲. * نقش عادت‌ها در شکل‌دهی ذهنیت برنده *  
کلییر بار دیگر بر قدرت * عادت‌های کوچک * تأکید می‌کند و توضیح می‌دهد که موفقیت نتیجه اقدامات روزانه است، نه انفجارهای گاه‌وبیگاهِ انگیزه.  

- تحلیل رفتارگرایانه: این ایده با نظریه *شرطی‌سازی عامل٭ اسکینر همخوانی دارد که می‌گوید رفتارهای تکرارشونده و پاداش‌دهنده تقویت می‌شوند.  
- انتقاد: کتاب کمتر به موانع روانی عمیق‌تر (مانند ترس از شکست یا کمبود اعتمادبه‌نفس) می‌پردازد که ممکن است مانع شکل‌گیری عادت‌ها شوند.  

۳. تأثیر محیط بر ذهنیت
کلییر استدلال می‌کند که *محیط شما، رفتار شما را شکل می‌دهد*. این ایده از روانشناسی محیطی و نظریه **«زمینه‌گرایی» (Contextualism)** نشأت می‌گیرد.  

- مثال کاربردی: تغییر محیط کار برای کاهش حواس‌پرتی، همسو با تحقیقاتی است که نشان می‌دهند محیط‌های منظم عملکرد شناختی را بهبود می‌بخشند.  
- کاستی: برخی افراد ممکن است کنترل کمی بر محیط خود داشته باشند (مثلاً در شرایط اقتصادی سخت)، و این توصیه برای آن‌ها عملی نباشد.  

۴. ذهنیت رشد در مقابل ذهنیت ثابت
کتاب از مفهوم *«ذهنیت رشد» (Growth Mindset)* کارول دوک حمایت می‌کند و توضیح می‌دهد که برندگان باور دارند توانایی‌هایشان قابل توسعه است.  

- حمایت علمی: مطالعات نشان داده‌اند افرادی با ذهنیت رشد، انعطاف‌پذیری بیشتری در مواجهه با شکست دارند.  
- انتقاد: کتاب به این نمی‌پردازد که چگونه می‌توان این ذهنیت را در افرادی که سال‌ها با **ذهنیت ثابت** زندگی کرده‌اند، تغییر داد.  

نقد کلی کتاب  

 نقاط قوت:  
✅ ترکیب علم و عمل: کلییر از تحقیقات روانشناسی به‌خوبی استفاده می‌کند و آن‌ها را به راهکارهای عملی تبدیل می‌کند.  
✅ سبک جذاب و داستان‌محور: استفاده از مثال‌های واقعی، درک مفاهیم را آسان‌تر می‌کند.  
✅ تأکید بر اقدام کوچک اما مستمر: این رویکرد برای افرادی که از اهمال‌کاری رنج می‌برند، بسیار مفید است.  

نقاط ضعف:  
❌ کمبود تحلیل عمیق روانشناختی: برخی مفاهیم به‌صورت سطحی مطرح شده‌اند و به ریشه‌های روانی مشکلات نمی‌پردازند.  
❌ عدم توجه به تفاوت‌های فردی: همه افراد به یک روش انگیزه نمی‌گیرند، اما کتاب کمتر به این موضوع پرداخته است.  
❌ تکیه بیش از حد بر مسئولیت فردی: در برخی بخش‌ها، نقش عوامل اجتماعی و سیستمیک در موفقیت نادیده گرفته شده است.  

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری


کتاب *«ذهنیت برنده»* جیمز کلییر یک راهنمای عملی و انگیزشی عالی برای کسانی است که می‌خواهند عادت‌های بهتری بسازند و ذهنیت موفقیت را در خود پرورش دهند. با این حال، از نظر عمق روانشناختی، ممکن است برای افرادی که با موانع درونی پیچیده‌تری دست‌وپنجه نرم می‌کنند، کافی نباشد. به‌طور کلی، این کتاب برای *شروع تغییر* عالی است، اما برای تحول عمیق‌تر، ممکن است نیاز به منابع تکمیلی داشته باشید.  

*پیشنهاد:* اگر از این کتاب لذت بردید، مطالعه *«طرز فکر» (Mindset)* اثر *کارول دوک* و *«روانشناسی عزت‌نفس»* اثر *ناتانیل براندن* را نیز در نظر بگیرید.  


+ نویسنده:

رضا کاکرودی | روانشناس بالینی، رواندرمانگر و محقق

تحلیل کتاب، مقاله روانشناسی، تحلیل کتاب گندزدایی از مغز، فیث جی. هارپر

مقاله روانشناختی: نگاهی به کتاب «گندزدایی از مغز» اثر فیث جی. هارپر  

در دنیای پراسترس امروز، بسیاری از افراد با چالش‌های روانی مانند اضطراب، افسردگی، خشم و وسواس دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند. کتاب «گندزدایی از مغز» اثر "فیث جی. هارپر"، رواندرمانگر و متخصص سلامت روان، با رویکردی علمی و لحنی طنزآمیز، راهکارهایی عملی برای مقابله با این مشکلات ارائه می‌دهد. این کتاب نه‌تنها ساختار مغز و مکانیسم‌های آن را توضیح می‌دهد، بلکه نشان می‌دهد چگونه می‌توان با درک این سازوکارها، کنترل افکار و احساسات منفی را به دست گرفت .  

نویسنده و رویکرد منحصربه‌فرد کتاب:
"دکتر فیث جی. هارپر"، با سابقه‌ی طولانی در رواندرمانی و مشاوره، در این کتاب از تجربیات خود در درمان افرادی با اختلالات روانی پیچیده استفاده کرده است. او با ترکیب علم اعصاب و روانشناسی، مفاهیم پیچیده را به زبانی ساده و گاه طنزآمیز بیان می‌کند. این رویکرد باعث می‌شود کتاب برای مخاطبان عام جذاب و قابل‌درک باشد، برخلاف بسیاری از کتاب‌های روانشناسی که با لحنی خشک و آکادمیک نوشته شده‌اند .  

هارپر تأکید می‌کند که " ۹۵-۹۸٪ مشکلات روانی ریشه در محیط و تجربیات زندگی دارند " ، نه ژنتیک. این دیدگاه، امیدواری ویژه‌ای به خواننده می‌دهد که تغییرپذیری وضعیت خود را باور کند .  

 

+ سازوکار مغز و ریشه‌ی احساسات منفی: 
هارپر در این کتاب مغز را به سه بخش اصلی تقسیم میکند:  
1. "قشر پشت پیشانی" (منطق و تصمیم‌گیری آگاهانه)،  
2. "بادامک" (واکنش‌های هیجانی و حافظه‌ی احساسی)،  
3. "ساقه‌ی مغز" (واکنش‌های غریزی بقا).  

او توضیح می‌دهد که "بادامک" (آمیگدال) مانند یک «آژیر خطر» عمل می‌کند و با تکیه بر خاطرات گذشته—چه مثبت و چه منفی—واکنش‌های هیجانی ما را شکل می‌دهد. برای مثال، اگر دریافت گل سرخ با خاطره‌ای تلخ همراه باشد، مغز حتی در موقعیت‌های خنثی نیز واکنش منفی نشان می‌دهد. این فرایند، منشأ بسیاری از اضطراب‌ها و ترس‌های غیرمنطقی است .  

 

× درس‌های کلیدی کتاب ×  
۱. مغز، محافظی ناکامل  
مغز برای بقای ما برنامه‌ریزی شده است، اما گاهی با ایجاد احساسات منفی مانند اضطراب یا خشم، به‌جای کمک، مانع زندگی سالم می‌شود. هارپر با مثال‌هایی مانند ورشکستگی یا تجربه‌ی رابطه‌های سمی نشان می‌دهد که مغز چگونه با تکیه بر خاطرات گذشته، ما را از موقعیت‌های مشابه دور می‌کند—حتی اگر این اجتناب به ضررمان باشد .  

۲. نقش محیط و تجربه‌های زندگی  
کتاب تأکید می‌کند که " التهاب ذهنی " ناشی از تعاملات سمی (مثل تجاوز به حریم شخصی یا روابط ناسالم) است. این التهاب به‌تدریج به اضطراب و افسردگی تبدیل می‌شود. هارپر با تشبیه آسیب روانی به «زخم عفونی»، توضیح می‌دهد که نادیده گرفتن این زخم‌ها تنها وضعیت را وخیم‌تر می‌کند .  

۳. راهکارهای عملی بدون دارو  
- "شناسایی محرک‌ها": درک اینکه چرا برخی موقعیت‌ها واکنش‌های شدید ایجاد می‌کنند.  
- "بازآموزی مغز": استفاده از تمرین‌هایی مانند مدیتیشن و نوشتن روزانه برای تغییر الگوهای فکری.  
- "مواجه‌ی واقع‌بینانه با احساسات": به‌جای فرار از احساسات منفی، پذیرش و تحلیل آنها .  

 

+ نقاط قوت و انتقادات  
٭نقاط قوت:  
- "زبان طنز و صمیمی": هارپر مفاهیم علمی را با شوخ‌طبعی بیان می‌کند، مثلاً بادامک را «نامردی» توصیف می‌کند که بین خوب و بد تفاوتی نمی‌گذارد .  
- "تمرین‌های کاربردی": مثال‌ها و تمرین‌های کتاب به خواننده کمک می‌کند آموخته‌ها را در زندگی واقعی پیاده کند.  

٭ انتقادات:  
برخی خوانندگان معتقدند لحن غیررسمی و استفاده از اصطلاحات عامیانه ممکن است برای مخاطبان جدی‌تر آزاردهنده باشد. همچنین، تمرکز بیش‌ازحد بر خوددرمانی و کم‌اهمیت جلوه دادن نقش داروها مورد انتقاد قرار گرفته است .  

 

+نتیجه‌گیری: چرا این کتاب را بخوانیم؟  
«گندزدایی از مغز» برای کسانی مناسب است که میخواهند:  
- درک بهتری از عملکرد مغز خود داشته باشند،  
- بدون اتکا به دارو، بر اضطراب و افسردگی غلبه کنند،  
- با ریشه‌‌ی احساسات منفی خود روبه‌رو شوند.  

هارپر به خوانندگان یادآوری می‌کند که «حالت عادی جدید» ممکن است با تلاش و بازآموزی مغز به دست آید. این کتاب نه یک راه‌حل فوری، بلکه نقشه‌ی راهی برای بازسازی ذهن است .  

#منابع و پیشنهاد مطالعه  
- برای خرید یا مطالعه‌ی کتاب: [فیدیبو](https://fidibo.com) یا [کتابراه](https://ketabrah.ir).  
- آثار مشابه: «دلایل خوب برای احساسهای بد» اثر راندولف نسه و «یادداشت‌های یک روانپزشک» اثر محمدرضا سرگلزایی .  

این کتاب دریچه‌ای به سوی خودشناسی و بهبود سلامت روان است—پیشنهادی ارزشمند برای هرکس که می‌خواهد مغز خود را از گندِ افکار منفی پاک کند.

× نویسنده:

رضا کاکرودی | روانشناس بالینی ، محقق و رواندرمانگر

 

 

 

کنترل احساسات ، مدیریت هیجان، زندگی مدرن، طوفان زندگی، روانشناسی، روانشناس خوب در تهران، مهارت زندگی

چطور در طوفان احساساتمان سکاندار شویم؟"  


در دنیایی که هر روز با حجم بی‌پایانی از محرک‌های استرس‌زا، اخبار نگران‌کننده و روابط پیچیده روبه‌رو می‌شویم، مهارت مدیریت هیجانات به یک سپر طلایی تبدیل شده است. اما چطور می‌توانیم در میان این طوفان‌های درونی، آرامش را به ذهنمان هدیه دهیم؟ این مقاله نه یک نسخه‌ی کلیشه‌ای، بلکه نقشه‌ی گنجی است برای کشف ظرفیت‌های پنهان ذهن شما در مواجهه با هیجانات منفی.  

 

بخش اول: هیجانات؛ اسبابی وحشی یا ابرهای گذرا؟  


برخلاف تصور رایج، هیجانات منفی مانند خشم، اضطراب یا غم **دشمن** ما نیستند. این احساسات در اصل سیستم هشدار پیشرفته‌ی ذهن ما هستند که می‌خواهند توجه‌مان را به نیازهای برآورده‌نشده جلب کنند. مشکل زمانی آغاز می‌شود که ما:  
- هیجانات را «سرکوب» می‌کنیم (انکار احساسات واقعی)  
- به آنها «اجازه‌ی رهبری» میدهیم (تصمیم‌گیری‌های لحظه‌ای تحت تأثیر خشم یا ترس)  
مطالعات دانشگاه هاروارد (2023) نشان می‌دهد افرادی که هیجانات خود را به عنوان «پیام‌رسان» می‌بینند، 34% کمتر از دیگران دچار اختلالات اضطرابی می‌شوند.  

 

بخش دوم: سه تکنیک انقلابی برای رام کردن هیجانات

  
1. **تکنیک «پرسشنامه‌ی درونی»**  
  هرگاه موجی از هیجان منفی را تجربه کردید، از خود بپرسید:  
  - این احساس دقیقاً چه رنگی/شکلی است؟ (مثال: اضطراب من شبیه ابری خاکستری است که قفسه‌سینه‌ام را فشار می‌دهد)  
  - چه نیازی پشت این هیجان پنهان است؟ (نیاز به امنیت، احترام، استقلال و...)  
  این تمرین مبتنی بر «روانشناسی پذیرش و تعهد» (ACT) به شما کمک می‌کند از فاصله‌ی امن به احساسات نگاه کنید.  

2. **جادوی «تنفس آینه‌ای»**  
  این تمرین برگرفته از علوم عصب‌شناسی:  
  - 4 ثانیه نفس بکشید (مانند آینه شدن با فردی که دوستش دارید)  
  - 7 ثانیه نگه دارید (ایجاد فضای خالی بین محرک و پاسخ)  
  - 8 ثانیه بازدم (خروج هیجانات مانند موجی که از ساحل دور می‌شود)  
  تحقیقات کلینیک مایو ثابت کرده این الگوی تنفسی، فعالیت آمیگدال (مرکز ترس مغز) را تا 40% کاهش می‌دهد.  

3. **نقشه‌ی هیجانی هفتگی**  
  یک جدول 7 روزه تهیه کنید و در پایان هر روز:  
  - هیجان غالب خود را نام ببرید (مثال: عصبانیتِ سطح 8 از 10)  
  - محرک اصلی را در یک جمله بنویسید (بدون قضاوت!)  
  - یک اقدام کوچک برای فردا برنامه‌ریزی کنید (مثال: اگر ترس از شکست دارم، 10 دقیقه با خودم گفتگوی انگیزشی داشته باشم)  

 

بخش سوم: هشدار! این هیجانات نیاز به کمک حرفه‌ای دارند

 
در حالی که 80% هیجانات روزمره با تمرین‌های ساده قابل مدیریت هستند، اگر با موارد زیر مواجه شدید، از مراجعه به روانشناس حرفه‌ای دریغ نکنید:  
- احساسات به مدت بیش از 2 هفته عملکرد روزانه‌ی شما را مختل کنند  
- تمایل به خودزنی یا افکار خودکشی  
- حملات پانیک مکرر (تنگی نفس، تپش قلب، ترس از مرگ بدون دلیل مشخص)  

 

نتیجه‌گیری:
مدیریت هیجانات مانند یادگیری نواختن پیانو است؛ نیاز به تمرین، اشتباه کردن و صبر دارد. امروز با یک قدم کوچک شروع کنید: همین حالا دستتان را روی قلب بگذارید و به خود بگویید: «این احساسات بخشی از من هستند، اما تمام وجود مرا تعریف نمی‌کنند». یادتان باشد، شما قایقرانِ ماهری هستید که حتی در طوفانی‌ترین دریاها هم می‌تواند به سمت ساحل آرامش حرکت کند.  

 

پ.ن:

لطفا نظرات و تجربیات خود را از طریق کامنت با ما ب اشتراک بگذارید.

 

 

پ.ن:
این مقاله به‌صورت اختصاصی برای وبلاگ " روان‌نویس | رضا کاکرودی ، روانشناس بالینی "  نوشته شده و هرگونه کپی‌برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد. 

روانشناسی، روانشناس، اضطراب، استرس، مدیریت اضطراب، توسعه فردی، کمالگرا، کمالگرایی، روانشناسی کمالگرایی، روانشناس اضطراب


مقدمه: کمالگرایی؛ موهبت یا بلای پنهان؟  
کمالگرایی، اگرچه گاه به عنوان یک فضیلت تلقی می شود، درواقع یک الگوی مخرب است که با اضطراب، خودانتقادگری افراطی، و ترس از شکست همراه است. کتاب «کمالگرای مضطرب» نوشته کلاریسا دبلیو آنگ و مایکل پی توهیگ، با رویکرد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، به بررسی ریشه های این پدیده و ارائه راهکارهایی برای رهایی از چرخه معیوب کمالگرایی می پردازد. این اثر نه تنها یک راهنمای عملی است، بلکه پنجره ای به سوی درک عمیق تر از تعارضات درونی انسان باز می کند .  

۱. کمالگرایی به مثابه یک مکانیسم دفاعی  
نویسندگان استدلال می کنند که کمالگرایی اغلب پاسخی به ترس های ناخودآگاه است: ترس از قضاوت، طردشدن، یا بی ارزشی. افراد کمالگرا با تعیین استانداردهای غیرواقع بینانه (مثل «هرگز نباید اشتباه کنم») سعی می کنند کنترل موقعیت ها را به دست گیرند، اما این تلاش به جای کاهش اضطراب، به تشدید آن منجر می شود.  
- خودانتقادگری به عنوان هسته کمالگرایی معرفی می شود؛ فرایندی که حتی موفقیت ها را زیر سوال می برد و فرد را در چرخه ای از نارضایتی دائمی قرار می دهد .  
- مثال بارز این الگو در کتاب، افرادی هستند که به دلیل ترس از شکست، از اقدام کردن اجتناب می کنند و در دام «فلج کمالگرایی» گرفتار می شوند .  

۲. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT): چارچوبی برای رهایی
این کتاب بر پایه ACT بنا شده است، رویکردی که پذیرش نقص ها، ذهن آگاهی، و تعهد به ارزش های شخصی را ترویج می کند.  
- پذیرش به جای جنگیدن با افکار منفی: نویسندگان تاکید می کنند که مقاومت در برابر احساسات ناخوشایند (مثل اضطراب) تنها آنها را تشدید می کند. درعوض، پذیرش این احساسات به عنوان بخشی طبیعی از تجربه انسانی، اولین گام برای کاهش قدرت آنهاست .  
- ذهن آگاهی برای شکستن چرخه نشخوار فکری:

تمرین هایی مانند «تماشای فرایند تفکر» به خوانندگان آموزش می دهد تا افکار خود را بدون قضاوت مشاهده کنند و از شناسایی بیش‌ازحد با آنها جلوگیری نمایند .  
-تعهد به ارزش‌ها به جای اهداف غیر واقع بینانه:

کتاب نشان می دهد که زندگی براساس ارزش های اصیل (مثل رشد شخصی یا ارتباطات معنادار) بسیار رضایت بخش تر از تلاش برای دستیابی به «کمال» انتزاعی است .  

۳. هزینه های پنهان کمالگرایی: از اضطراب تا فرسودگی  
نویسندگان با استناد به تحقیقات بالینی، تأثیرات مخرب کمالگرایی را بر سلامت روان بررسی می کنند:  
- اضطراب عملکردی: ترس مداوم از ناکافی بودن، حتی پس از دستیابی به موفقیت های چشمگیر .  
- تضعیف روابط: استانداردهای غیرمنعطف برای خود و دیگران، که به انتقادگری و فاصله گیری عاطفی منجر می‌شود .  
- فرسودگی شغلی : تلاش بی وقفه برای بی نقص بودن، انرژی روانی را تحلیل می‌برد و فرد را در معرض خستگی مزمن قرار می دهد .  

۴. چگونه کمالگرایی «سالم» را از «ناسالم» تشخیص دهیم؟
کلاریسا آنگ و مایکل توهیگ بین دو نوع کمالگرایی تمایز قائل می شوند:  
- کمالگرایی سازگار: پذیرش خطاها به عنوان بخشی از یادگیری و تلاش برای پیشرفت بدون خودتنبیهی.  
- کمالگرایی ناسازگار: اصرار بر استانداردهای غیرممکن و تعیین ارزشمندی فرد براساس تحقق آنها.  
کلید این تمایز، «انعطاف پذیری» است: توانایی تعدیل انتظارات در مواجهه با واقعیت های زندگی .  

۵. تمرین های عملی: از تئوری تا اقدام 
کتاب به دور از شعارزدگی، تمرین های کاربردی ارائه می‌دهد:  
- برچسب زدایی از افکار: به جای گفتن «من شکست خوردم»، از عبارت «من ایده ای دارم که نتیجه نداد» استفاده کنید. این تغییر زبانی، از شدت قضاوت خودکاهنده می کاهد .  
- تعریف ارزش های شخصی: پرسش هایی مانند «چه چیزی واقعاً برایم مهم است؟» به شناسایی معیارهای درونی کمک می کند .  
- تمرین شفقت به خود: نوشتن نامه ای مهربانانه به خود در مواقع شکست، به جای انتقاد بی رحمانه .  

 

نتیجه گیری: گذر از کمالگرایی به سوی اصالت  
«کمالگرای مضطرب» تنها یک کتاب خودیاری نیست؛ فراخوانی است برای بازتعریف موفقیت و پذیرش انسانیت ناکامل ما.

همانطور که نویسندگان تاکید می کنند، زندگی اصیل نه در گرو بی نقص بودن، بلکه در گرو شهامتِ اشتباه کردن، یادگرفتن، و پیشرفت تدریجی است. این اثر به خوانندگان یادآوری می کند که «کامل ترین» زندگی، زندگی‌ای است که با ارزش های عمیق فرد همسو باشد، نه با استانداردهای تحمیلی جامعه .  

منابع پیشنهادی برای مطالعه عمیق تر:
- کتاب «ذهن آگاهی برای مبتدیان» اثر جان کاباتزین (تکمیل کننده مفاهیم ACT).  
- پژوهش های برنه براون درباره آسیب پذیری و شجاعت.  

ـــــــــــــــــ

نویسنده:

رضا کاکرودی | روانشناس بالینی ، رواندرمانگر و محقق

توسعه فردی، رشد شخصی، روانشناسی فردی، روانشناس بالینی ، افکار سمی، رهایی از افکار منفی

تحلیل روانشناختی کتاب «رهایی از افکار سمی» اثر زویی مک‌کی: گذر از انتقاد درونی به سوی صلح ذهنی  
 

"نوشته: رضا کاکرودی | روانشناس بالینی، درمانگر و محقق"

 

    "افکار سمی و زخم‌های نامرئی ذهن"   


کتاب «رهایی از افکار سمی» نوشته زویی مک‌کی، اثری در حوزه توسعه فردی است که به بررسی مکانیسم‌های ذهنی مخرب و راهکارهای عملی برای خروج از چرخه افکار منفی می‌پردازد. این کتاب با نگاهی روانشناختی، تلاش می‌کند خواننده را به سمت پذیرش مسئولیت افکار خود و تغییر الگوهای شناختی سمی هدایت کند. در این مقاله، به تحلیل جنبه‌های روانشناختی این اثر و تأثیر آن بر خودآگاهی و سلامت ذهن می‌پردازیم.

 

۱. * مسئولیت‌پذیری به مثابه کلید رهایی ٭
مک‌کی در سراسر کتاب تأکید می‌کند که «ما مسئول افکار خودمان هستیم» .

این گزاره، پایه نظریه‌های شناخت‌درمانی (CBT) را تقویت می‌کند که در آن، باورها و تفسیرهای فرد از وقایع، تعیین‌کننده احساسات و رفتارهای اوست. نویسنده با اشاره به اینکه واکنش ما به شرایط، محصول باورها و عادت‌های ذهنی است، خواننده را به چالش می‌کشد تا به جای سرزنش محیط، به بازسازی ساختارهای درونی بپردازد. 

 
- *تحلیل*: این رویکرد هم‌سو با نظریه «خودکارآمدی» بندورا است که در آن، فرد باور دارد می‌تواند بر چالش‌ها غلبه کند. مک‌کی با تمرکز بر «انتخاب پاسخ به محرک‌ها»، بر نقش فعال فرد در شکل‌دهی به واقعیت ذهنی تأکید می‌کند.

۲. * زبان بدن و افکار ناخودآگاه: پلی میان جسم و ذهن *  
یکی از فصل‌های جذاب کتاب به «زبان بدن» اختصاص دارد. مک‌کی با استناد به تحقیقات آلبرت محرابیان (۱۹۷۲)، بیان می‌کند که ۹۳٪ ارتباطات غیرکلامی است . او استدلال می‌کند که تناقض بین زبان بدن و گفتار، نشان‌دهنده تعارضات درونی است. برای مثال، لرزش پاها هنگام ادعای نترسیدن از ارتفاع، افکار واقعی را فاش می‌کند.  
- *تحلیل*: این بخش، یادآور نظریه «شناخت مجسم» (Embodied Cognition) است که بیانگر تأثیر متقابل جسم و ذهن است. تغییر وضعیت فیزیکی (مانند اصلاح زبان بدن) می‌تواند بازخوردی مثبت به ذهن دهد و الگوهای فکری را تعدیل کند.

۳. * استرس و افکار سمی: چرخه معیوبی که باید شکست٭
مک‌کی استرس را نه به عنوان یک دشمن، بلکه به عنوان فرصتی برای رشد معرفی می‌کند. او در فصل پنجم، استرس را به دسته‌های مختلف تقسیم و راهکارهایی مانند «تمرین تمرکز بر لحظه حال» را پیشنهاد می‌دهد . این ایده‌ها همسو با تکنیک‌های ذهن‌آگاهی (Mindfulness) است که هدفشان کاهش واکنش‌پذیری به افکار منفی است.  
- *نقد*: اگرچه راهکارهای ارائه‌شده کاربردی هستند، برخی خوانندگان معتقدند مطالب این فصل تا حدی کلیشه‌ای‌اند و از عمق کافی برخوردار نیستند .

۴. *فضای مجازی و مقایسه اجتماعی: زهر مدرن افکار سمی*  
فصل ششم کتاب که به تأثیر فضای مجازی بر ذهن می‌پردازد، از بخش‌های مورد استقبال خوانندگان بوده است. مک‌کی توضیح می‌دهد که مقایسه دائمی خود با دیگران در شبکه‌های اجتماعی، منجر به «حسرت خوردن و ترس از قضاوت» می‌شود. راه‌حل او ساده اما قدرتمند است: «این افراد اصلاً به شما فکر نمی‌کنند!».
- *تحلیل*: این ایده، بازتابی از مفهوم «تمرکز بر خود» (Self-Focus) در روانشناسی مثبت‌نگر است. کاهش توجه به نظرات دیگران، اضطراب اجتماعی را کاهش می‌دهد و خودپذیری را تقویت می‌کند.

۵. *نقاط قوت و ضعف کتاب از نگاه خوانندگان*  


- *نقاط قوت*:  
 - ارائه تمرین‌های عملی مانند «تشخیص افکار خودت و دیگران» .  
 - تأکید بر تکرار و تمرین به عنوان عامل تغییر پایدار .  
 - لحن امیدوارکننده و انگیزشی که برای خوانندگان تازه‌کار جذاب است .


- *نقاط ضعف*:  
 - پراکندگی مطالب در برخی فصل‌ها و عدم انسجام محتوایی .  
 - تکیه بر تجربیات شخصی نویسنده که ممکن است برای همه جوامع کاربردی نباشد .  

جمع‌بندی: آیا این کتاب ذهن را از سموم پاک می‌کند؟  
کتاب «رهایی از افکار سمی» با ترکیبی از نظریه‌های روانشناسی و راهکارهای عملی، تلاش می‌کند خواننده را از انتقادهای درونی رها کند. اگرچه برخی مفاهیم آن کلیشه‌ای یا تکراری به نظر می‌رسند، اما ارائه مثال‌های ملموس (مانند داستان الاغی که بین خوردن و آشامیدن مرد!)  و تمرین‌های ساختاریافته، آن را به منبعی ارزشمند برای شروع سفر خودشناسی تبدیل می‌کند. همانطور که یکی از خوانندگان می‌گوید: «زندگی خوب ساختنی است» ، و این کتاب می‌تواند نقشه اولیه این ساخت‌وساز را ارائه دهد.  

*پی‌نوشت*: 

برای درک بهتر مفاهیم، پیشنهاد می‌شود کتاب را همراه با تمرین‌های آن مطالعه کنید و از نسخه صوتی با گویندگی دلنشین سپیده مالمیر بهره ببرید .

روانشناسی ، کتاب ، نقد کتاب ، عزیز نسین، تحلیل روانکاوانه ، تحلیل روانشناختی کتاب

" مگه تو مملکت شما خر نیست ؟ "

پرسشی که خودآگاهی می‌طلبد!
عنوان کتاب با طنزی گزنده، خواننده را به چالشی فرا می‌خواند: آیا نقدِ جامعه خود، نیازمند مقایسه با «دیگری» است؟ این پرسش، تنها طنز نیست؛ پنجره‌ایست به سازوکارهای ناخودآگاهِ جمعی که در برابر انتقاد، به‌جای بازتاب، به «انکار» یا «سرزنش بیرونی» پناه می‌برند. کتاب با روایتی نمادین، مفاهیمی مانند ریا، ناکارآمدی ساختارها، و تضادهای هویتی را واکاوی می‌کند. اما در لایه‌های زیرین این طنز، چه روندهای روانی نهفته است؟  

*خلاصه کوتاه: طنز، آیینه‌ای برای واقعیت*  
(این خلاصه بدون اسپویل و افشاگری‌داستان نوشته شده) 
کتاب با زبان طنز، روای‌تگر زندگی روزمره در جامعه‌ای آکنده از تناقض است. شخصیت‌ها و موقعیت‌ها با اغراق، واقعیت‌های تلخی مانند فساد، تبعیض، و گسست نسلی را به‌تصویر می‌کشند. نویسنده از طنز سیاه نه برای خنده، که برای شکستن سکوتِ ذهن‌های عادت‌ کرده به «نادیده گرفتن» استفاده می‌کند.  

*تحلیل روانشناختی: سازوکارهای فرار از خود*  

۱. سازوکارهای دفاعی جمعی:
- سرزنش بیرونی:  عنوان کتاب به‌روشنی به فرافکنیِ جمعی اشاره دارد؛ فرایندی که در آن جامعه، کاستی‌های خود را به «غریبه‌ها» یا «گذشته» نسبت می‌دهد تا از بارِ روانیِ پذیرش کاستی‌ها بگریزد.  
- عادی‌سازی آسیب: شخصیت‌ها مشکلاتی مانند فساد را «ذاتی سیستم» می‌دانند. این عادی‌سازی، اضطراب ناشی از بی‌نظمی را کاهش می‌دهد، اما جامعه را در چرخه‌ی رکود نگه می‌دارد.  

۲. گسست هویتی و دوگانگی روانی: 
کشمکش شخصیت‌ها میان «سنت‌ها» و «مدرنیته»، بازتابِ دوپارگیِ روانی در سطح جمعی است. جامعه‌ای که نمی‌تواند گذشته و حال را هم‌سو کند، دچار سردرگمی هویت می‌شود. این سردرگمی به رفتارهای پرخاشگرانه‌ی غیرمستقیم (کنایه، شایعه) و احساس بیگانگی می‌انجامد.  

۳. طنز: سلاحی برای بقا:  
طنزِ کتاب، ابزاری برای «تخلیه‌ی هیجانی» است. خندیدن به پوچی موقعیت‌ها، فشار ناشی از سرکوبِ خشم را کم می‌کند. اما این خنده، گاه نشانه‌ی «درماندگی» است؛ گویی شخصیت‌ها می‌خندند تا فریادِ اعتراضشان خفه نشود.  

" نقد روانشناختی: طنز، راه فرار است یا رویارویی؟ "


- نقاط قوت: 
 - این کتاب، «سایه های جمعی» (بخش های پنهان و ناخوشایند هویت اجتماعی) را عریان می‌کند.  
 - طنز، ابزاری برای شکستن تابوهای اجتماعی است.  
- نقاط ضعف:
 - تلخیِ طنز ممکن است خواننده را به «بی‌عملی» سوق دهد؛ گویی تغییر غیرممکن است.  
 - کمبود پیشنهادهای عملی برای گذار از این چرخه.  


- پرسش کلیدی: آیا طنزِ کتاب، آغازی برای خودآگاهی است یا تسلیمی در برابر وضعیت؟  

 

پیشنهادهایی برای خوانش اثر

  
۱. خودارزیابی: پس از خواندن، از خود بپرسید: «آیا من نیز در عادی‌سازی آسیب‌ها سهیم‌ام؟»  
۲. گفت‌وگوی جمعی: از کتاب به‌عنوان محرکی برای بحث درباره‌ی «رابطه‌ی فرد و ساختارهای ناکارآمد» استفاده کنید. 
۳. از طنز تا کنش: طنز را نه نقطه‌ی پایان، که آغازی برای اندیشیدن به راه‌حل‌ها بدانید.  

 

جمع‌بندی: خنده، دریچه‌ای به خودآگاهی


این کتاب، آیینه‌ایست در برابر جامعه‌ای که ترجیح می‌دهد به‌جای مواجهه با زخم‌هایش، بخندد. اما اگر این خنده با پرسش‌گری همراه شود، می‌تواند نخستین گام برای رهایی از چرخه‌ی انکار باشد: «چرا همیشه «خر» را در مملکت دیگران می‌بینیم، اما از تعمیرِ گاری خود طفره می‌رویم؟».  

---  
نویسنده: رضا کاکرودی | روانشناس بالینی و رواندرمانگر
وبلاگ روانشناسی «روان‌نویس»  

«آدم‌ها بیشتر وقتا نمی‌خوان واقعیتو بدونن، می‌خوان یه‌جوری باهاش کنار بیان»

گاهی مراجع با صداقت عجیبی می‌پرسه:

ـ «یعنی من مریضم؟ یعنی من مشکل دارم؟»

و من می‌دونم که دنبال یه لیبل نیست،

دنبال یه راهیه برای این‌که این حجم از درد، بالاخره یه جایی معنا پیدا کنه.

گاهی هم می‌پرسن:

ـ «یعنی اینا همه از بچگی منه؟»

و توی صداشون امیدی هست برای این‌که بتونن کسی رو مقصر بدونن،

تا چند لحظه بار از دوششون برداشته شه.

ولی روان‌درمانی نه دنبال لیبله،

نه دنبال مقصر.

روان‌درمانی بیشتر شبیه آینه‌ست:

یه جا که بشه بی‌قضاوت نگاه کرد،

و کم‌کم با اون‌چیزی که هستیم، حرف زد… بدون فریاد.

بعضی روزها، حتی سکوتِ بین دو جمله‌ی مراجع،

از صدتا جمله مهم‌تره.

اعتمادبه نفس ، عزت نفس، رشد فردی، روانشناسی موفقیت، روانشناسی پول، درمان اضطراب، روانشناس خوب در تهران، بهترین روانشناس جوان تهران

عزت‌نفس، یعنی ارزشی که برای خود قائل هستیم. برخلاف تصور رایج، عزت‌نفس نه ارثی است و نه تغییرناپذیر. در رویکرد شناختی ـ رفتاری (CBT)، عزت‌نفس نتیجه‌ی مستقیم باورهایی است که درباره‌ی خودمان در ذهن داریم؛ باورهایی که معمولاً در کودکی شکل گرفته‌اند و اگر بازبینی نشوند، تا بزرگسالی با ما می‌مانند.

 

اگر احساس می‌کنی عزت‌نفس پایینی داری یا مدام خودت را با دیگران مقایسه می‌کنی، شاید وقت آن رسیده باشد با یک درمانگر متخصص درباره‌ی این افکار گفت‌وگو کنی.

برای رزرو نوبت مشاوره (حضوری یا آنلاین)، از طریق  با من در تماس باش:

۰۹۹۸۱۹۸۹۵۵۵

 

«عزت‌نفس پایین از کجا می‌آید؟»

کودکی که در محیطی پر از سرزنش، مقایسه، یا نادیده‌گرفته‌شدن رشد کند، ممکن است به این نتیجه برسد که «کافی نیستم». این باور به‌مرور در ذهن ریشه می‌دواند و بعدها حتی در موفقیت‌ها، همچنان احساس بی‌ارزشی باقی می‌ماند.

 

«افکار بنیادین منفی درباره خود»

در CBT، این نوع باورهای عمیق را افکار بنیادین منفی می‌نامند. این افکار ناخودآگاه در موقعیت‌های مختلف فعال می‌شوند. مثل:

 

  • «من هیچ‌وقت کافی نیستم.»
  • «من آدم موفقی نیستم، فقط خوش‌شانس بودم.»
  • «دیگران همیشه از من بهترند.»


خبر خوب اینکه این افکار قابل تغییرند، فقط به ابزار و تمرین نیاز داریم.

 

اگر دوست داری این افکار را بهتر بشناسی و بازسازی‌شان کنی، با من در جلسات مشاوره فردی از طریق مدل شناختی ـ رفتاری یا همان CBT همراه شو.

دریافت نوبت: واتساپ ۰۹۹۸۱۹۸۹۵۵۵

«مراحل تقویت عزت‌نفس در CBT»:

۱. شناسایی افکار منفی درباره خود

۲. بررسی شواهدی که آن افکار را تأیید یا رد می‌کنند

۳. ساختن باورهای واقع‌گرایانه و جایگزین

۴. تمرین رفتارهای خودحمایتگر

۵. پذیرفتن خود، همان‌طور که هستیم

«عزت‌نفس سالم یعنی چه؟»

عزت‌نفس سالم به معنای بی‌نقص بودن نیست؛ بلکه یعنی در مواجهه با نقص‌ها، شکست‌ها یا نقدهای دیگران، همچنان بتوانیم خود را ارزشمند ببینیم. 

 

اگر این تعریف با چیزی که درباره‌ی خودت تجربه می‌کنی فاصله داره، این فاصله قابل پرشدنه.


 

من رضا کاکرودی هستم، روانشناس بالینی با تخصص CBT. می‌تونی همین حالا برای شروع یک مسیر واقعی به‌سمت عزت‌نفس سالم، وقت مشاوره رزرو کنی.

تماس با مطب: ۰۲۱۲۲۷۹۷۶۸۹ 

واتساپ: ۰۹۹۸۱۹۸۹۵۵۵

 

 

نویسنده: رضا کاکرودی | روانشناس بالینی و روان‌درمانگر (CBT)

برای مشاوره حضوری:

۰۲۱۲۲۷۹۷۶۸۹ 

(مطب در تهران، پاسداران، ساختمان پزشکان مهرا)

مشاوره آنلاین در واتساپ:

۰۹۹۸۱۹۸۹۵۵۵.blogix.ir/about

اینستاگرام: @rezakakroudi 

یوتیوب: @rezakakroudi

 

مراقبت از خود، روانشناسی شناختی رفتاری ، روانشناس خوب در

 

تأثیر گفت‌وگوی درونی بر احساسات از دیدگاه 

شناختی رفتاری (CBT)

 

آیا تا به حال به جملاتی که در ذهن‌تان با خودتان تکرار می‌کنید دقت کرده‌اید؟ جمله‌هایی مانند: «من به درد این کار نمی‌خورم»، «حتماً باز خرابش می‌کنم» یا «همیشه بدشانسی می‌آرم»؟

این‌ها نمونه‌هایی از افکار ناکارآمد هستند؛ همان گفت‌وگوهای درونی که در رویکرد شناختی ـ رفتاری (CBT) به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل شکل‌دهنده‌ی احساسات و رفتار ما شناخته می‌شوند.

« ذهن، مفسر ماجراهاست »

در CBT ما یاد می‌گیریم که وقایع بیرونی به خودی خود باعث ناراحتی یا اضطراب نمی‌شوند، بلکه تفسیر ما از آن‌ها عامل اصلی ایجاد احساسات منفی است.

مثلاً دو نفر ممکن است با یک اتفاق مشابه مواجه شوند (مثلاً نقد شدن در جمع)، اما یکی ناراحت و مضطرب شود، در حالی که دیگری آن را فرصتی برای یادگیری ببیند.

« افکار خودآیند چه هستند؟ »

ما در طول روز، صدها فکر ناخودآگاه داریم که سریع و خودکار از ذهنمان می‌گذرند. بسیاری از این افکار حتی آن‌قدر تکراری و قدیمی‌اند که دیگر متوجه‌شان نمی‌شویم. اما این افکار تأثیر عمیقی بر خلق‌وخو و رفتار ما دارند.

چند نمونه از افکار خودآیند منفی رایج:

  • «اگه اشتباه کنم، همه مسخره‌م می‌کنن.»
  • «دیگران همیشه بهتر از من عمل می‌کنن.»
  • «من هیچ‌وقت موفق نمی‌شم.»

« تغییر افکار، تغییر زندگی »

در جلسات درمان شناختی‌رفتاری، یکی از مهم‌ترین مراحل، شناسایی افکار ناکارآمد و سپس به‌چالش‌کشیدن آن‌ها است.

درمانگر به شما کمک می‌کند تا متوجه شوید چطور برخی از باورهای ریشه‌دار (مثل احساس بی‌ارزشی یا ترس از طرد شدن) پشت این افکار خودآیند پنهان شده‌اند.

سپس با تمرین‌هایی مانند:

  • ثبت افکار روزانه
  • بازسازی شناختی
  • استفاده از جدول افکار 

به مرور یاد می‌گیرید افکار منفی را به چالش. بکشید و جایگزین‌های واقع‌گرایانه‌تری برایشان بیابید.

 

نتیجه نهایی: ذهنی آگاه‌تر، زندگی‌ روان‌تر

درمان شناختی ـ رفتاری به شما کمک می‌کند تا مسئولیت گفت‌وگوی درونی‌تان را به دست بگیرید. یاد می‌گیرید که ذهن‌تان را به جای دشمن، به یک همراه تبدیل کنید؛ همراهی که حامی‌تان باشد، نه منتقدی همیشگی.

 

نویسنده: رضا کاکرودی | روانشناس بالینی و روان‌درمانگر (CBT)

برای رزرو نوبت مشاوره آنلاین، لطفاً از طریق واتساپ پیام دهید:

۰۹۹۸۱۹۸۹۵۵۵

برای مشاوره حضوری، با شماره مطب تماس بگیرید:

۰۲۱۲۲۷۹۷۶۸۹

آدرس مطب: تهران، پاسداران، ساختمان پزشکان مهرا

برای دنبال کردن من در شبکه‌های اجتماعی:

اینستاگرام | یوتیوب

اینستاگرام: @rezakakroudi | یوتیوب: @rezakakroudi